تصفيه امورجهاني درمعاهده ي صلح ورساي

تهيه کننده:هادي محمدي
منبع: راسخون


جنگ اول جهاني که بشرآن زمان چنين جنگي به خود نديده بود آخرين ضربه ممکن بود که برپيکره مؤسسات کهن سال چنين حکومت پادشاهي فئودالي و اشرافي وارد آمد.منفرد و همه جا سلاطين از اريکه ي سلطنت کنار رفتند و با رفتن آنها بساط ملازمان درباري و کليه برتريهاي اجتماعي و مزاياي خاص که تعلق به طبقات قديمي ملاکين و اشراف داشتن برچيده شد.اين جنگ در حوزه ي سياسي علاوه برضعف سياسي اروپا و مشکلات سياسي و اجتماعي دو دستاورد بزرگ ديگرنيزداشت که عبارت بود از:1)تغييرنقشه سياسي اروپا وتغيير رژيمهاي سياسي -تغيير نقشه سياسي اروپا ازآن رو که فروپاشي 4 امپراطوري بزرگ آلمان ،اطريش ،مجارستان ،روسيه ،عثماني دولتهاي کوچکتري از دل آنها بيرون آمد دولتهايي چون يوگسلاوي ،چکسلواکي،لهستان ،فنلاند ،اماتغييررژيمهاي سياسي ـ که پس از زوال امپراطوريهاي بزرگ و سقوط رژيمهاي آنها،رژيمهاي دمکراسي شکل گرفت (البته اين قضيه در مورد روسيه صدق نکرد)اما بحث ديگري که پس از پايان جنگ جهاني اول شکل گرفت،مسئله مسئوليت جنگ جهاني اول بود.قدرتهاي بزرگ و يا به عبارتي جبهه متفقين که پيروز جنگ بودند در راستاي منافع امپرياليستي خود شديدترين تنبيهات را براي جبهه متحدين آلمان و هم پيمانان او (اطريش، مجارستان، بلغارستان، ترکيه)درنظرگرفتند تلاشهايي براي کاستن از اين تنبيهات سخت از جانب ويلسون رئيس جمهور آمريکا درجامع ملل صورت گرفت که درنهايت ـ اين تنبيهات با به قدرت رسيدن هيتلر درسال 1933 به سرانجام نرسيد و زمينه سازجنگ دوم جهاني شده اما هدف ازنگارش اين مقاله توزيع و تبيين جهان پس از جنگ و تغييرات نقشه سياسي جهان معاهده صلح ورساي مي پردازيم.
1-درجنگ جهاني اول 14 کشور اروپايي (5 عضو کنسرت اروپا)و 35 کشور جهان حضور داشتند و 10 ميليون تلفات از جمله دستاوردهاي جنگ بود.

پايان جنگ جهاني اول:

متارکه ي جنگ:درروزبيست و نهم ماه سپتامبرسال 1918 رهبران نظامي آلمان به دولت اطلاع دادند که پيروزي درجنگ امکان پذيرنيست و تقاضاي متارکه ي فوري کردند.پس ازمذاکرات بسيار، که در طي آن اوضاع سياسي و نظامي آلمان به سرعت خراب تر مي شد،متفقين در هشتم ماه نوامبر شرايط خود را ابلاغ کردند.شرايط طوري بود که آلمان امکان تجديد جنگ نمي داد.آلمان مجبور بود مقدار زيادي ازلوازم خانگي خود را به متفقين تحويل دهد و تمام سرزمينهاي غرب در رودخانه ي راين را تخليه کند. محاصره ي غذايي آلمان ازطرف متفقين بنا بود ادامه داشته باشد.آلمانيها اين شرايط را در يازدهم نوامبر پذيرفتند.

تصفيه ي امورپس از جنگ:

بلغارستان (1918):فرديناند پادشاه بلغارستان که کشور خود را به جنگ کشانيده بود در روز سوم اکتبر 1918 پس از تارومار شدن قشون در نتيجه ي پيروي متفقين ازطرف سالونيک ازسلطنت استعفا داد.با اينکه بلغارها پس از استعفاي فرديناند،بوريس سوم را به پادشاهي پذيرفتند قدرت سلطنت از بين رفته بود.گروهي سوسياليست و طرفدار اصلاحات ارضي،به رياست استانبولينسکي کنترل دولت را به دست گرفت.ترکيه (1918-1923): حزب جوانان ترک، ژون ترک،که از اتحاد با آلمان طرفداري کرده بودند در موقع پيشرويهاي متفقين در سال 1918 از کارکناره گيري کردند.به رهبري مصطفي کمال پاشا شورش برضد سلطان محمد ششم (1918-1923)درآناطولي شروع شد و به زودي تمام ترکيه را فرا گرفت و با خلع محمد ششم و برقراري جمهوري ترکيه انقلاب پايان يافت (1923). اطريش ـ هنگري (1918):بي قراري ملتهاي تابع اطريش ـ هنگري،عامل اصلي ضعف در تمام مدت جنگ بود.دراواخر سال 1918 حکومت مرکزي، تمام اقتدار و قدرت خود را از دست داد.مصيبت هاي پي درپي نظامي، فشار سخت قحطي غذايي و تبليغات يأس آور فراوان، روحيه ي مردم کشور را از بين برده بود.در17 اکتبر براي تخفيف نارضايتي ها دولت با صدوراعلاميه اي مبني برموافقت با دادن استقلال داخلي آخرين کوشش را کرد،ولي اين گذشت خيلي دير ـ شده بود،زيرا ديگر مليتهاي مختلف استقلال داخلي نمي خواستند،هدف اصلي آنهابه دست آوردن استقلال تام بود.يوگسلاوي:تجمع تمام اسلاوهاي جنوب (يوگسلاوها)در يک صربستان بزرگتر آرزوي اصلي مليون بود که باعث شروع جنگ شد.درماه ژوئيه 1917 گروهي ازرهبران يوگسلاوي در کورفو اجتماع کرده و اعلاميه اي درباره ي قصدشان در تشکيل جديدي که مي بايست داراي سلطنتي پارلماني دموکرات و مشروطه باشد امضاء کردند.با ازهم پاشيده شدن حکومت اطريش ـ هنگري اسلوني ها، کروواتها، صربها ازاطريش ـ هنگري جدا و به صربستان و مونتنگرو ملحق شده ـ کشور سلطنتي صرب،کرووات و اسلون را تحت سلطنتي پطراز اهالي صربستان تشکيل دادند.
چکوسلواکي:سرزمينهاي بوهم، موراوي و اسلواکي کشور جمهوري تشکيل دادند که بي اندازه شبيه به جمهوري ايالات متحده آمريکا بود و توماس مازاريک را به رياست آن برگزيدند.چک ها ميان ملتهاي شورشي، فعالترين و باثبات ترين آنها بودند و درسال 1916 به خصوص به وسيله ي ديپلماسي ماهرانه ي مازاريک و ادواردنبش با کشورهاي متفقين روابط دوستانه اي برقرار کردند. بنابراين کشوري که آنها تشکيل داده بودند و بلافاصله درموقعيت ممتاز اتحاذ با متفقين قرارگرفت.مجارستان:برخلاف چک ها و اسلاوهاي جنوب، مجارها ملت مهمي بودند و تا آخرازاطريش هاي آلماني نژاد طرفداري کردند و براي ادامه ي جنگ با آنها همکاري کردند.وقتيکه آشکار شد که امپراطوري قديمي درحال زوال است رهبران مجاراقدام کردند تا سرزمينهاي مجارستان قديم را عيناً از خطربرهانند.اين سرزمين محل سکونت عده ي فراواني روماني، اسلواک و يوگسلاو بود.جمهوري مجارستان که تحت رهبري ميکائيل کارولي در حزب استقلال وي شروع به کار کرد بلافاصله با مسأله توافق با مليتهاي خود مواجه گرديد.کارولي جمهوري خواه ليبرال، اقدام به اصلاحاتي کرد و اميد داشت با اين اصلاحات اقليتها را با خود همراه کرد. شرايط سهلي براي صلح از متفقين به دست آورد.ولي متفقين اصرارداشتند با دولت جمهوري جديد التأسيس مانند دشمن رفتار کنند و ملتهاي تابع نيزحاضر به همکاري با دولت نشدند.رژيم کارولي فقط سه ماه دوام کرد.جمهوري اطريش:درروز يازدهم نوامبر 1918 شارل امپراطور اطريش از سلطنت کناره گرفت.سوسيال دموکراتها،سوسياليستهاي مسيحي و مليون آلماني نژاد با هم ائتلاف کردند و دولت موقتي تشکيل دادند، قانون اساسي تدوين و اطريش را دولتي جمهوري اعلام کردند.اين تغيير بدون هيچ مقاومتي انجام يافت و اين در اثررفتار معقولانه ي شارل بود که تمام مأمورين سابق خود را از سوگند وفاداري شان نسبت به خودش آزاد کرد تا اينکه جلو راه پيشرفت آزادانه ي ملتي را که دوست مي داشت،نگيرند.رهبران اطريشي درنظرداشتند با جمهوري جديد آلمان متحد شوند، ولي متفقين مانع اجراي اين نقشه شدند. آلمان:پس از گذشت سالها،چون جنگ چيزي جزجيره بندي ارزاق محاصره ي نظامي و تلفات جاني به بار نياورد، پشتيباني ملت آلمان به تدريج رو به زوال نهاد.از همان سال 1916 کار ليب کنفت رهبر راديکال با انتشار نامه هايي جنگ را تقبيح و مردم را به حمايت از شورش اجتماعي دعوت مي کرد.
در سال 1917 جنبش صلح جويانه اي شروع شد.مجلس شوراي ملي آلمان رايشتاک که مدت سه سال با کمال ملايمت به کليه ي لوايح رأي موافق داده بود بتدريج حالت تعرض و انتقاد به خود گرفت.براي اينکه در دولت اصلاحاتي بشود از طرف مردم تقاضاهاي زيادي مي شد.ماتيا ارزبرگر، رهبر حزب ميانه رو (حزب مرکزي)اصرار داشت که صلح براساس فرمول روسها يعني بدون الحاق سرزميني و بدون پرداخت غرامتي باشد.ولي رهبران نظامي، هيندنبورگ و لودندورف کنترل کارها را کاملاً به دست گرفته بودند. وتصميم داشتند تا پيروزي نهايي به جنگ ادامه دهند.درماه ژوئيه يط سلا 1917 بتمان هولوگ را که سياستي معتدل داشت مجبور به کناره گيري کردند وژرژميکائليس را که شخصي ضعيف بود و احتمال نداشت با سياست آنها مخالفت کند به صدراعظمي انتخاب کردند.صدارت «ميکائليس»فقط چهار ماه طول کشيد.مجلس رايش تاگ از حمايت وي امتناع کرد و براي اولين باردرتاريخ آلمان توانست سبب سقوط صدراعظم بي کفايتي گردد. بعد ازميکائليس، کنت هرتلينگ سرکار آمد.هرتلينگ سعي کرد حکومت را با کمک رايش تاگ اداره کند، ولي ضرورتهاي جنگي موجب شد که رفته رفته قدرت بيشتري به دست هيندنبورگ،لودندورف بيفتد.درسپتامبر 1918 رهبران ارتش قبول کردند که جنگ را باخته اند.تا آن تاريخ هيچگونه جنبشي براي اصلاحات دموکراتيک به عمل نيامده بود، ولي بعد از آن تاريخ دو شورش پشت سرهم به وقوع پيوست.حکومت پارلماني اکتبر (1918):درسي ام سپتامبر سال 1918 قيصر آلماني طي اعلاميه اي حکومت پارلماني برقرار کرد و درسوم اکتبر آزادي خواه ماکس فن بادن را مأمور اجراي اصلاحات نمود. بدبختانه اين امتيازات فقط براي خاطر وضع بسيار سخت نظامي از قيصر به زور گرفته شده بود، ولي موجب هيچگونه تغييري در وضع حکومت نشد.در ضمن اينکه پرنس ماکس تغييرات اساسي را که به مردم آزادي مي بخشيد با شتاب پيش مي برد،مجبور بود درباره ي شرايط صلح وارد مذاکره شود. ويلسون رئيس جمهوري تذکر داد که هيچ گونه شرطي مطرح نخواهد شد مگر اينکه سران نظامي و اشراف منتسب به سلطنت آلمان از تمام اختيارات خود برکنارگردند.بلافاصله عموم ملت متحداً درخواست برکناري قيصر را نمودند.درآخراکتبرشورشي بين ملوانان در بندر کيل برپا شد و به سرعت شورش به تمام کشور سرايت کرد.با اين همه ويلهلم دوم از کناره گيري امتناع کرد.بالاخره ستاد ارتش به وي ابلاغ کرد که ديگر نمي تواند از وي حمايت کند و ويلهلم در دهم نوامبر به هلند فرار کردـ روز قبل از آن پرنس ماکس نيز به درخواست رهبران دموکرات سوسيال، ابرت و شايدمان استعفا داده بود.
جمهوري آلمان:به دنبال استعفاي پرنس ماکس و فرار قيصر اوضاع در هم و برهمي بوجود آمد.پيمان متارکه ي جنگ در يازدهم نوامبر به امضا رسيد، ولي محاصره ي متفقين ادامه داشت.سختي اوضاع اقصادي در نتيجه ي فلج شدن سيستم راه آهن و تسليم 3000 لکوموتيو و 100/000 واگن افزايش يافت.کشمکش بين سوسيال دموکرات ها به رهبري ابرت و شايدمان و اسپارتاسيست ها يا کمونيستها به رهبري کارل ليب کنخت و روزالوگزامبورگ تقريباً منجربه جنگ داخلي شد.ولي در ماه ژانويه ي 1919 تظاهرات جمعي اسپارتاسيت ها دربرلن به منظور برانداختن دولت موقت ابرت برپا شد، ولي بدون اينکه به هدف خود برسند متفرق شدند و بعد از چند روز،رهبران آنها ليب کنخت و روزالوگزامبورگ توقيف شده به قتل رسيدند.پس از آن نهضت اسپارتاسيست ها از بين رفت.درنهم ژانويه انتخابات براي انتحاب نمايندگان مجلس شوراي ملي انجام شد.مجلس در وايمار در ششم فوريه تشکيل جلسه داد.اکثريت نمايندگان را سوسيال دموکراتها، ميانه روها (مرکزي ها)و دموکراتها تشکيل داده بودند.در يازدهم فوريه مجلس ابرت را به رياست برگزيد.يک قلانون اساسي جمهوري تدوين و در 31 ژوئيه تصويب شد.
لهستان مستقل:لهستان از زماني که بين اطريش، پروس و روسيه تقسيم شده بود همواره آرزوي کسب استقلال مي نمود.شورش لهستاني ها بر ضد روسيه در سالهاي 1830 و 1863 با بيرحمي فرونشانده شد.در جنگ جهاني اول لهستاني هاي روسيه درمقابل لهستاني هاي آلمان قرارگرفته مجبور به جنگ بودند.رهبران طرفداراستقلال ملي اختلاف عقيده داشتند و نمي دانستند آيا بايد از روسيه يا از کشورهاي مرکزي طرفداري کنند.موقعي که روسيه ازجنگ کناره گيري کرد لهستاني ها دريافتند که آلمان قصد ندارد اجازه دهد لهستان کشور مستقل قوي گردد.روي اين اصل همه ي لهستاني هامتحداً و متفقاً بر ضد کشورهاي مرکزي قيام کردند.پس ازهم پاشيده شدن کشورهاي مرکزي، لهستاني هايي که در گاليس، پوزن، پروس شرقي و سليزي مقيم بودند تقاضاي الحاق به لهستان را کردند.جمهوري جديد در ماه نوامبر 1918 واقعيتي پيدا کرد و «پيلسودسکي»به رياست جمهوري و پادروسکي به نخست وزير آن انتخاب گرديدند (1919).«مسائل برقراري صلح» هدفهاي متفقين:در طي جنگ، متفقين ادعا کرده بودند که قهرمانان حق و عدالت دربرابر دشمنانشان يعني کشورهاي مرکزي، مي باشند ولي اين ادعا بيشتر تبليغات بود.حق و عدالت درفکرسياستمداران متفقين شکل امتياز خاص به خود گرفت.فرانسه آلزاس لرن را مي خواست، بريتانياي کبير اشتياق داشت جلوي نيروي دريايي آلمان را بگيرد؛ ايتاليا آرزومند الحاق ايالات ايتاليايي نشين به ايتاليا بود؛ کشورهاي بالکان خواهان استقلال کامل بودند؛ و ژاپن مي خواست قدرت خود را در اقيانوس آرام توسعه دهد.نقشه هاي امپرياليستي چند کشور متفق دريک سلسله پيمانهاي محرمانه که در زمان جنگ تنظيم شده گنجانده شده بود.
برنامه ي صلح ويلسون:ايالات متحده مايل به تصرف سرزميني نبود، ولي براي اينکه جهان را براي دموکراسي بي خطر گرداند و به جنگ پايان دهد، داخل جنگ شد.ويلسون در پيام خود به کنگره (ژانويه 1918)چهارده اصل را به عنوان برنامه اي جهت صلح بادوام پيشنهاد کرد:1)الغاي ديپلماسي محرمانه، 2)آزادي درياها، 3)برداشتن سدهاي اقتصادي، 4) تجديد و تقليل تسليحات، 5)تصفيه ي دعاوي مستعمراتي با رعايت بي طرفي، 6)تخليه ي روسيه، 7)برگشت بلژيک به حال اوليه، 8)واگذاري آلزاس ـ لرن به فرانسه، 9)تثبيت مجدد مرزهاي ايتاليا، 10)پذيرفتن اصل خودمختاري، 11)تخليه ي بالکان از قواي کشورهاي مرکزي، 12) دادن استقلال داخلي به مليتهاي غيرترک و آزاد گذاشتن تنگه ي داردانل به روي تمام کشتي ها، 13)ايجاد يک لهستان مستقل، 14)تأسيس يک مجمع ملل جهت تضمين استقلال تمام ملتها.روح برنامه ي ويلسون با وجود آنکه چند ماده ي آن با هدفهاي خاص متفقين اروپايي مطابقت داشت، کاملاً مخالف با روح پيمانهاي محرمانه بود،معهذا متفقين چهارده اصل را (با شرايطي)به عنوان اساس صلح پذيرفتند و با اين توافق بود که آلمانيها متارکه جويي آنها با فلسفه ي چهارده اصل بود.کنفرانس (1919):کنفرانس صلح، درست 48 سال بعد از اعلام امپراطوري آلمان، يعني در 18 ژانويه سال 1919 در همان کاخ ورساي،افتتاح شد.اعضاي کنفرانس عبارت بودند از شخصيت هاي برجسته اي چون ويلسون لانسينگ،وهاوز از ايالات متحده ي آمريکا؛ لويد جرج و بالفورازبريتانياي کبير؛ کلمانسووفوش از فرانسه؛ ژنرال اسموتس از افريقاي جنوبي؛ ارولاندو ازايتاليا؛ونيزلوس از يونان.رهبران حقيقي کنفرانس چهارشخصيت بزرگ:(کلمانسو، لويدجرج، اولاندو، ويلسون) از چهارکشور بزرگ بودند.بيشترکارها توسط کارشناسان انجام مي شد. شرايط معاهده با چنان مهارتي تنظيم شده بود که ظاهراً با چهارده اصل مطابقت مي کرد،درحالي که واقعاً دراين معاهده متفقين را به اعلي درجه بزرگ کرده براي آلمان شديدترين تنبيهات را در نظر گرفته بودند.ويلسون به اطمينان اينکه مجمع اتفاق ملل تشکيل خواهد شد تسليم اين تباني ها شد.او به بسياري از بي عدالتيهاي پيمان پي برد،ولي اميد داشت که درسالهاي بعد مجمع اتفاق ملل در آن تجديد نظرکرده و اين بي عدالتي ها را از بين خواهد برد.و نيز اميدوار بود که مجمع اتفاق ملل نظم جديد درجهان برقرار خواهد کرد.وقتي بالاخره پيمان کامل شد، نمايندگان آلمان به کنگره دعوت شدند تا آنرا قبول کنند.آلمانيها با اشاره به تناقض آن با چهارده اصل، به سختي به آن اعتراض کردند،ولي به واسطه ي اينکه خلع سلاح شده بودند مجبور شدند با پيمان موافقت نمايند.در 28 ژوئن 1919،معاهده به عنوان پيمان ورساي امضاء شد، پيمانهاي ديگري نيز با سايرکشورها تنظيم شد.
معاهده ي ورساي (مقررات ارضي:1)آلزاس ـ لرن به فرانسه واگذار شد.2)پوزن و دالاني به عرض تقريباً شصت ميل که پومراني را از پروس شرقي جدا مي کرد و در کنار درياي بالتيک بود به لهستان داده شد. 3)ناحيه هاي کوچکي مشتمل بر شهرهاي يوپن، مالمدي و مورسنه به بلژيک واگذار گرديد.4)شهردانزيگ و نواحي اطراف آن (در حدود 700 ميل مربع)شهري آزاد اعلام گرديد و تحت سرپرستي مجمع اتفاق ملل بوده مي بايستي روابط خارجي آن در تحت نظارت لهستان باشد.5)شهر حمل و قسمت باريکي از نواحي شمال شرقي رودخانه ي حمل، نيمان به متفقين واگذار شد (اين قسمت در سال 1924 به ليتواني برگردانده شد).6)قرار شد در شلسويگ، سيلزي عليا و چند ناحيه در پروس شرقي به آراء عمومي مراجعه شود.(درنتيجه ي آراء عمومي قسمت شمالي شلسويگ به دانمارک واگذار شد؛در حدود 1500 ميل مربع از سيلزي عليا هم به انضمام با ارزش ترين معادن و صنايع آن به لهستان واگذار گرديد).7)تمام متصرفات آلمان در ماوراء بحارگرفته شد و بعدها به بريتانياي کبير، فرانسه، بلژيک و ژاپن به عنوان قائم مقام مجمع اتفاق ملل واگذار گرديد.
مقررات مختلف اقتصادي وارضي:1)معادن ذغال حوزه ي سار به فرانسه واگذار گرديد با شرط بازخريد آن توسط آلمان پس از پانزده سال. سرزمين سارمي بايستي تا سال 1935 توسط مجمع اتفاق ملل اداره شود و در آن تاريخ براي تعيين وضع نهائي آن را به آراء عمومي مراجعه شود.2) آلمان تمام امتيازات تجاري و حوزه هاي نفوذ اقتصادي خود را در چين،سيام، ليبريا، مصر، مراکش ساير نواحي عقب مانده از دست داد.3)لوکزامبورگ از اتحاد گمرکي آلمان جدا شد و ازنظر اقتصادي به بلژيک پيوست.4) مقررات پيچيده اي براي کنترل رودخانه هاي آلمان توسط متفقين تنظيم شد. مقرارت نظامي و نيروي دريايي:منظور از مقررات نظامي معاهده ي تقليل تسليحات و وسائل تسليحات آلمان به حدي که نتواند دست به تعرض مجددي بزند، بود.طبق اين معاهده قرار شد:1)قشون آلمان به حداکثر 100/000 نفر تقليل داده شود؛ 2)سربازگيري عمومي لغوشود و فقط سربازان داوطلب به مدت دوازده سال و افسران بيست و پنج سال پذيرفته شدند.(اين عمل براي اين بود که آلمان نتواند با گردش خدمت، سربازان احتياط تعليم ديده در ذخيره داشته باشد)؛ 3)نيروي دريايي آلمان به يک واحد گشتي با تناژ محدود تقليل يابد و آلمان ازداشتن زيردريايي کاملاً ممنوع گردد؛ 4)تمام ناحيه ي غربي رودخانه راين و يک منطقه به عمق پنجاه کيلومتر درساحل شرقي اين براي هميشه منطقه ي غيرنظامي گردد و تمام استحکامات منهدم و آلمان از داشتن پادگان ممنوع گردد؛ 5)ساختن اسلحه تحت نظر يک هيئت نظامي از طرف متفقين و داشتن هرگونه تسليحات از قبيل تانک، هواپيماهاي بمب افکن، توپخانه ي کاليبر بزرگ قدغن باشد؛ 6)استحکامات نيروي دريايي هليگولند منهدم و کانال کيل غيرنظامي گردد.
غرامات:برطبق ماده ي 131 مشهور،آلمان مسؤوليت تمام خسارات و ضايعاتي که جنگ به متفقين و کشورهاي متحد و اتباع آنها وارد آورده بود به گردن گرفت.ادعاي قانوني براي جبران خسارات مالي مبتني بريادداشتي بود که متفقين قبل از متارکه ي جنگ همراه با چهارده اصل ويلسون براي صلح داده بودند.در يادداشت ذکر شده بود که:«آلمان همه ي خساراتي را که به مردم غيرنظامي متفقين وارد شده بود جبران خواهد کرد...»بعد از مباحثات بسيارتصميم گرفته شد که هزينه هايي از قبيل برقراري وظيفه به سربازان سابق و کم به خانواده ي سربازان در مدت اقامت آنها در جبهه را مي توان در ليست غرامات منظور گردد.براي شروع به پرداخت غرامات آلمان مي بايستي علي الحساب:1)تمام کشتي هاي تجارتي خود را واگذار کند، 2)مقدارزيادي از دامها، مواد خام، ذغال سنگ،مواد شيميايي و غيره خود را تحويل دهد، 3)5000/000/000 دلار نقد قبل از21 ماه مه 1921 بپردازد.سرانجام مبلغ کل غرامات توسط هيئت غرامات به 27000/000/000 دلار تثبيت گرديد.چون پرداخت اين مبلغ خارج از توانايي آلمان بود، نتيجه ي واقعي قسمت مربوط به غرامات معاهده ي تحميل بندگي اقتصادي برآلمان بود و بدون تجديد نظر درشرايط معاهده، آلمان هيچ وقت نمي توانست از آن رهايي يابد.
تضمينات:قرار شد ناحيه ي آلماني غرب راين (به هزينه ي آلمان)براي مدت پانزده سال تحت اشغال سپاهيان متفقين قرار گيرد.سرپل ها هم در کولن، کوبلنز و مانيز دردست سپاهيان متفقين باشد.تخليه ي اين مناطق در سه نوبت در فواصل پنج سال انجام شود،مشروط براينکه به شرايط معاهده با کمال صداقت رفتار شده باشد.خلاصه اي از نتايج اقتصادي معاهده: زيانهايي که معاهده ي ورساي به اقتصاد آلمان وارد آورد عبارت است از بين بردن :1)يک هشتم مساحت و در حدود يک دهم نفوس آن کشور، 2)دو ثلث معادن آهن، نصف معادن ذغال سنگ، سه چهارم معادن روي، نصف معادن سرب و تقريباً تمام معادن پطاس آن کشور، 3)تقريباً تمام سرمايه گذاري هاي خارجي آلمان که بالغ بريک دهم کل ثروت آن کشور مي شد؛ 4)يک ششم محصول کشاورزي و يک دهم کارخانه هاي صنعتي آن، معاهده هاي اضافي ديگر.
معاهده ي سن ژرمن (سپتامبر 1919):اين معاهده با اطريش شبيه معاهده ي ورساي بود.طبق مواد اين معاهده قرار شد:1)جمهوري اطريش قبول کند که در ايجاد جنگ مسؤوليت نسبي داشته و براي پرداخت غرامت آماده مي باشد، 2)هيچگونه اتحادي بين آلمان و اطريش مجاز نباشد، 3)قشون اطريش تا 30/000 نفر تقليل يابد، 4)نيروي دريايي اطريش به سه کشتي پليسي روي دانوب منحصر گردد، 5)اطريش استقلال مجارستان، چکسلواکي، لهستان و يوگسلاوي را به رسميت بشناسد.اطريش به کشوري کوچک و فقيرو بدون راهي به دريا تبديل شده و در محاصره ي سدهاي گمرکي دول جديد الاحداث دشمن قرار گرفته بود.هيچ ملت ديگري در سالهاي بعد از جنگ اينقدر متحمل سختي نشده بود.معاهده ي نويي (نوامبر 1919): اين معاهده با بلغارستان مقررمي داشت که روماني بايستي دو بروجه را، يوگسلاوي بيشتر مقدونيه را و يونان تراس غري و سواحل درياي اژه را تصرف نمايند.ارتش بلغارستان نباشد به 20/000 نفر تقليل يابد و نيروي دريايي آن عملاً از بين برود.بلغارستان مي بايست آماده ي پرداخت غرامت نيز گردد.معاهده ي تريانن (ژوئن 1920)برطبق اين معاهده مجارستان مي بايستي ايالات اسلواکي را به چکسلواکي؛ترانسيلواني را به روماني؛ کرواسي را به يوگسلاوي؛ و بانات را به روماني و يوگسلاوي واگذار کند.مجارستان به اين طريق به يک کشور بي اهميت اروپاي مرکزي تبديل شد.درهيچ يک از معاهده هاي ديگر،اصل خودمختاري (اصل دهم ازچهارده اصل ويلسون) اين قدر که در مورد مجارستان نقض شد،مورد بي اعتنايي قرارنگرفت تقريباً يک چهارم اتباع مجارستان به کشورهاي دشمن منتقل شد.معاهده ي سور: (اوت 1920):مسأله ي برقراري صلح با ترکيه به سبب تقاضاهاي گوناگون متفقين بي اندازه مشکل بود، بالاخره موافقت شد که:1)حجاز تحت سرپرستي بريتانياي کبير قرار گيرد؛ 2)فلسطين، بين النهرين و سرزمين اردن تحت قيمومت بريتانياي کبير باشد؛ 3)سوريه تحت قيمومت فرانسه قرار گيرد؛ 4) حوزه هاي نفوذ در سيليسي به فرانسه و درآناطولي به ايتاليا داده شود؛ 5) تراس، ادرنه،«گاليپولي»جزايرايمبروس، تندوس،جزاير دودکانز که ايتاليا اشغال کرده بود به يونان واگذار شود؛ 6)تنگه ي داردانل بين المللي شود.با اينکه سلطان معاهده را امضاء کرد،مجلس ملي تحت رهبري مصطفي کمال پاشان آن را تصويب نکرد.
پيمان لوزان (ژوئيه 1923):چون ايتاليا و فرانسه ازامتيازاتي که در پيمان سور به بريتانياي کبير و يونان اعطا شده بود رشک مي بردند پس از آنکه قوشن مهاجم ترک ارمنستان را ويران کرد و ايتاليائيها و فرانسويها را به ترتيب از آناطولي و سيليسي به زور بيرون راند،با ترکيه پيمان جداگانه اي منعقد کردند،يونانيها با تشويق بريتانياي کبيرجنگ ديگري با ترکيه آغاز کردند (1921-1922).سپاه مليون ترک دراين جنگ پيروز شد و نه فقط يونانيها را ازازمير بيرون راند، بلکه سلطان محمد ششم را نيز از سلطنت خلع نمود و در شرق نزديک اوضاع جديد برقرار نمود.پيمان لوزان، قرارداد سور را با دادن حق کنترل آناطولي،ارمنستان، سيليسي، آداليا، ازميرـ قسطنطنيه، گاليپولي، ادرنه و تراس شرقي به ترکيه، اصلاح کرد.برطبق پيمان ترکيه مجبور نبود قواي نظامي و نيروي دريايي را تقليل دهد يا غرامتي بپردازد.با مقاومت موفقيت آميزخود در برابر پيمان تحميلي سور اين کشور استقلال خود را بازيافت و در واقع براي پيشرفت در زمينه هاي ملي موقعيتي بهتر از موقعيتي که قبل از جنگ داشت پيدا کرد.قراردادهاي مخصوص:علاوه بر پيمانهايي که تا بحال درباره ي آنها صحبت شد، قراردادهاي چندي وجود داشت که جزئي از صلح پاريس محسوب مي شد.به روماني اجازه داده شد «بسارايي»را ضميمه خود کند (1920)و به لهستان قيمومت محدودي بر شرق گاليسي داده شد،ادعاهاي ايتاليا درباره ي دالماسي و بندر فيوم، جزاير آدرياتيک باعث اغتشاشات زيادي شد.عليرغم مخالفت مجمع اتفاق ملل و بدون تصويب دولت دانونچيو، فيوم را تصرف کرد.با توافقي در سال 1920 فيوم مانند دانزيگ شهر آزادي شناخته شد،وزارا، ايستريا تا فوم و قسمتي از سواحل «دالماسي »به ايتاليا واگذار شد.پيمانهاي که از تساوي نژادي،زباني، مذهبي و اقتصادي اقليت هاي متعددي که در کشورهاي جديدالتأسيس وجود داشتند حمايت مي کرد، منعقد شد.بررئيس جمهوري، ويلسون آشکار بود که هيچ چيز بيشتر از بدرفتاري با اقليت ها باعث برهم خوردن صلح جهاني نمي شود.عليرغم چنين قراردادهايي که براي حمايت از اقليت ها منعقد شده بود آينده نشان داد که قضاوت ويلسون صحيح بود.
اتحادهاي سال 1919-1920:براي تضمين اجراي مقررات صلح پاريس و براي جلوگيري از جنگ انتقامي آلمان،بريتانيا کبير و ايالات متحده ي آمريکا قول دادند که در صورت هرگونه تجاوزي از طرف آلمان،به فرانسه کمک کنند (1919).چون ايالات متحده نتوانست اين معاهده را به تصويب برساند، فرانسه قراردادي با لهستان و بلژيک متعقد کرد (1920).مقارن با اين احوال دولتهاي چکسلواکي، يوگسلاوي و روماني يک اتفاق کوچک تشکيل داد. اقدام به همکاري با فرانسه و متفقين آن کردند.
1-تاريخ روابط بين الملل:پي يرمون
2-تاريخ اروپا:هنري ويلسون ليتل فيلد (فريده قره چه داغي)
3-تاريخ جهان نو جلد 2:دابرت روزول يالمر
4-تاريخ جهاني جلد 2:شارل دولاندلن